- ۲۰
گرامیداشت نخستین قیام به خونخواهی امام حسین(ع) توسط مردم سیستان
تجلى من سماءِ الطفِ مصباحا
و یحمِلُ من شُعاعِ النحرِ ألواحا
حسین التضحیاتِ بنوره لاحا
و قیلَ إقرء و جبریلُ السماء صاحا
حسینا وا حسینا وا حسینا
لقد سارَ الحسینُ لیُصلِحَ الناسا
و کانَ الحقُ فی عینیهِ مقیاسا
و أعطى رایةَ الإسلامِ عباسا
فشّعَ لهُ بأرضِ الطفِ نبراسا
حسینا وا حسینا وا حسینا
قضى سبط النبی و خیر انصارِ
و دمعٌ ظل من عینِ السما جاری
و بات الثار یحرق قلب الأحرارِ
و فی سستان رفة رایة الثارِ
حسینا وا حسینا وا حسینا
سیبقی رأسه المقطوع عنوانا
و دمعٌ سالَ من عینیهِ قرآنا
الى أن یثأر المهدیُّ مولانا
ونلقى الله احراراً و یلقانا
شاعر: مرتضی آل کثیر
آزاده ایم و صبر و نجابت مرامِ ماست
مردانه ایم و شَهد ولایت به کامِ ماست
بنما سوال زِ سیستان ، چه فَخری نداشته !
در یاری حسین یکیشان قیامِ ماست
هر زابلی که دید به عالم اسیر ظلم
بر یاریش تپید ، چه مُسنَد کلامِ ماست
این راه پر امید که لطفش مداوم است
فرمانده اش علیست که اول امام ماست
اولین قیام
ای سیستان، شکوه همه خنده های صبح
ای آفتاب سایه نشین، زادگاه من
ای سرزمین خاطره های زلال و پاک
ای از تمام غربت دنیا، پناه من
می خواهم امشب از تو بگویم که روشنی
از مشرق نگاه تو پرنور می شود
جایی که زلف خیس فلک در میان آن
از صورت شکن شکنش دور می شود
می خواهم از تو رنگ بگیرد سروده ام
شیرین ترین تلالو باران به روزگار
ای مانده از هزار هزاران نبرد و رزم
بر سینه شکسته ایران، به یادگار
تو اولین قیام جهانی به روی ظلم
در روزگار خفتگی مردمان دون
آغاز یک نگاه پر از بغض و گریه ای
بر لاله های بی سر افتاده غرقه خون
شمعی که راه ظلمت شب را شکافتی
نوری که در نهایت باران گریختی
مردی که با تمام وجودت برای عشق
شمشیر برکشیدی و خونابه ریختی
وقتی وفا شکست و شهنشاه ملک دین
درگیر فتنه های پر از کین و ننگ شد
و پیکر مبارک و پاکش غریق خون
در زیر سم اسب، اسیر خدنگ شد
آن گه که زینب علی آن کوه صبرها
رسوا نمود هیبت شیطان کینه را
و ایستاد و لرزه درانداخت بر ستم
سرداد نغمه های عطشناک سینه را
یک عده خواب رفته و با ذلتی سترگ
فریادهای اهل حرم را فروختند
مانند جغدهای خرابات کاخ ها
ماندند زیر ظلم و قلم را فروختند
گشتند بی تفاوت و بستند دیده را
گفتند: زنده ماندن ما در سکوت ماست
با زر بساز و ذلت خود را قبول کن
اصلا حسین کیست؟ یم کربلا کجاست؟
اما میان معرکه تنها تو سیستان
دریا شدی و بر تن این جور تاختی
تا مرز مرگ رفتی و با غیرتی تمام
دیوار پر سکوت ستم را شکافتی
گفتی: کجای ملک جهانید ناکثان؟
کشتند روشنای سپید حضور را
بردند مقتل و به شقاوت شکافتند
نای عزیز حضرت زیبای نور را
گفتی: سکوت مرگ بر این ننگ آدمی
کاین گونه غیرت هممان را ربوده است
بر قامت زمین خدا، نرم و بی صدا
آزادگی، شرافتمان را زدوده است
با مردمان مرد خود از جان گذشته و
خونخواه آفتاب زمین و زمان شدی
با سرکشی علیه یزید و امیر او
بر امت رسول خدا، جان فشان شدی
روحی جدید و تازه دمیدی به مردگان
تا از خیال خام زمستان، رها شوند
تا چشم های خفته دوران، شکوفه بار
با ابرهای سبز بهار، همنوا شوند
مختارهای دور زمان، جمله گفته اند
خط حسین از دل ایران شروع شد
یعنی که سیستان و قیامش، نخست بار
سرمنشإ ظهور قشنگ طلوع شد.
دکتر محمد فاطمی منش